- طاقت داشتن
توانایی داشتن
بردباری داشتن
بردباری داشتن
معنی طاقت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
- طاقت داشتن
تاب داشتن کاوستن قدرت داشتن توانایی داشتن، تحمل داشتن
- طاقت داشتن
تحمل داشتن، تاب آوردن، بردبار بودن، مقاوم بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راست دانستن، راست پنداشتن، باور کردن سخن کسی، راست کردن
نظم و ترتیب دادن، سر و سامان دادن
برابر ساختن
نظم و ترتیب دادن، سر و سامان دادن
برابر ساختن
(شُ دَ)
لغت نامه دهخدا
فرمان بردن. گوش بر فرمان داشتن: بیکدیگر مشغول شوند، و همگان طاعت تو دارند. (فارسنامۀ ابن البلخی)
شاینده بودن ارز داشتن شایستگی داشتن برازندگی داشتن: برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را
آگاه کردن (مصدر آگاه کردن باخبرداشتن: (مرا بر هیچ حال واقف نمی دارند) (بیهقی)
